دختردایی و ساقدوس جانم

ساخت وبلاگ
امروز یه ذره از عروسی براتون تعریف میکنم

من سه تا ساقدوش دختر داشتم که دوتاش دخترداییای عزیزم که خیلی باهم جوریم بودن و یکیشم آجیلیم

قبل از عید کلی رفتیم دنبال لباسشونو کلی گشتیم آخر لباس هر 3 تاشون قرمز خوشرنگ شد به این صورت که آستین دار و بالاتنه دانتل مرواریدی و با دامن ساتن لخت که یه ذره حالت میداد و تو قسمت یه کمربند از جنس ساتن و یه پاپیون پشت لباسشون بود لباسشون فقط نفری 300 تومن شد که زنداییم دوخت و البته خودشون پول لباسشونو دادن

برای گل دستشون هم من زحمت کشیدم براشون یه شاخه گل ارکیده مصنوعی سفید خریدم و یه دسته گل مچی ساختن که رو دستشون یه گل گلایل بود البته روز مراسم و تو آرایشگاه درست کردن که قیچی آرایشگاه هم اشتباهی اوردن و الان در منزل ماست هی میخوایم ببریم و نمیشه

موهاشونم تاج گل قرمز گذاشتن که گلای ریز فرمز داشت و روز قبلی عروسی قرار به همچین تصمیمی شد ... خلاصه روز عروسی مسود منو برد آرایشگاه بعد رفته بود گل فروشی که سفارش گل ساقدوشارو دادنی هزار بار به من زنگ میزد و منم به بچه ها که خوبه آیا؟؟خلاصه آرایشگرم گفت عروس نداشتم انقد زنگ خور داشته باشهپول تاجشونم خودشون دادن

آرایشگاه هم رفتن یه جای معروف تو کرج که نفری 300 پیاده شدنخیلی خوب شدن اگر خواستین تو نظرات اسم آرایشگاهو میگم

خلاصه دیگه هیچی کم نزاشتن برای عروسیم و انگار واقعا عروسیه خواهرشون بود

از صب باهم بودیم تا شب که تو باغ کلی باهم خوش گذزوندیم و اگر اونا نبودن من از استرس مرده بودم همونجا

البته اینم بگم اول صب همه خوابه خوااااااااااااااااااابب تا ناهار خوردن و نسکافه خوردن بهتر شدن

بعدشم که موقع حاضر شدن شد خیلی باهم خوش گذزوندیم خیلی زیاد تو کلیپای پشت صحنه همش مشهوده

تو تالار هم با لباسای نما دارشون فوق العاده بودن

تو استیج چون بزرگ بودن هر سه نفر یه سمت ایستاده بودن که فیلمو بسیار زیبا کرده

و البته موقع شاباش دادن ما شاباشارو همینجوری میریختیم زمین چون کسی اطرافمون نبود و آخرش بنده خداها پخش زمین بودن تا شاباشارو جمع کنن

خدا خیرشون بده فوق العاده بودن مهربونای منن عشقای منن ایشالله عروسیاشون جبران میکنم

حالا بریم سراغ اصل مطلبیکی از ساقدوشا 31 سالشه و چندساله بایکی دوسته که از هیچ نظری موجه نیس هیچیییییییییی

فقط بخاطر اینکه ازدواج کنه تقریبا باهمن

تا مرداد ماه که اومدن خاستگاری اونم به صورت کاملا سنتی انگار پسرشون چی داره که باید همه جوانبو میسنجیدن جناب مادرشوهر

خلاصه خانوم مادرشوهر گفتن بعد از محرم عقد بکنن

الانم میگه من نمیتونم سرویس بخرم بمونه بهمن ماه

دیگه زنداییم گفت نمیشه 15 آذر بریم محضر عقد کنیم جشن بمونه بهمن ماه

الانم همه خرجارو خودش میده خیلی براش ناراحتم خیلی خونواده داغونی هستن

ینی دوماد فوق العاده مامانی و دستش خالیه هرچی اونا میگن مجبورن گوش کنن

بعضی اوقات ناراحت میشم که خونواده مسود اونقد بی خیال بودن و تموم خرجا با مسود بود و اونا مثل مهمون اومدن رفتن

ولی الان با دیدن اینا خداروشکر میکنم مسود اونقد درآمد داشت که راحت همه چی خرج کرد و بی دردسر با حرف خودمون عقد و عروسی گرفتیم

خلاصه برای دخترداییم دعا کنین

پ.ن:دارم آهنگ ترکیه ای ilyas رو گوش میدم براتون آپلود کردم میتونین دانلود کنین

فوق العادس عالیه عالییییییییییییییییییییییییییی حتما دانلود کنین حتمااااا


برچسب‌ها: خاطرات روز عروسی , آهنگ , روزمرگی همه چیز درباره عروسی پری و مسوت...
ما را در سایت همه چیز درباره عروسی پری و مسوت دنبال می کنید

برچسب : دختردایی, نویسنده : pariomasooto بازدید : 30 تاريخ : شنبه 11 آذر 1396 ساعت: 17:49