شبه آرومممم

ساخت وبلاگ
مسود صب بهم زنگ زد گفت ببخشيد ديشب خيلي فك كردم ديدم تو تنها آرامش مني من بدون تو هيچم اشتباه كردم اونجوري گفتم تو همه كس مني...منم ديشب خيلي دلم براش تنگ شده بود گفتم باشه بخشيدمو اين حرفا..امروز يلدوك (٤سالشه)كنارم بود باهم نقاشي كرديم كارتون ديديم تا آجيلي اومدو نگهش داشت...وقتي ميخواستم بخوابونمش مثل يه فرشته خوابيد قربونش بشم خداااا...بعد مسود اوند راجبه كارش حرف زدو شامو خورديم رفتيم خونه خالينا عاخه پسرخاله داره ميره كربلا،...خدايا بخودت ميسپارمش همبازيه دوران كودكيمه بااينكه الان جفتمون از هم كلي فاصله گرفتيم...واقعا هم نميدونم چرا انقد ازهم دوريم از وقتي من ازدواج كردم رابطمون سلام عليك شده احساس ميكنم خودش ازم دوري كرد بخاطر مسود بوده حتما...خلاصه از خونه خالينا برگشتيم مسود با نت كار داشت شب موند پيشم يساعته داريم باهم حرف ميزنيم از اتفاقاي ديروز..حدسم درست ازآب دراومد خانوم جاري خبر نداشته شوهرش اينجا بوده فقط اونطرف متقاعد شده به ادامه رابطه...بيل جان معذرت خواهيش از طرف خودش بوده بازم برام قابل احترامه مخصوصا وقتي مسود گفت ازاونكاره كه دم عقدمون بود پولش دي ماه ميرسه بيشتر بخشيدمش چون حداقل ميگم اون همه زحمتو دوري پولش ميرسه...بيل سرش به سنگ خورده كه اونكارايي كه درحقت نامردي كردم عيچ كدوم پولش برام نموند...منم گفتم عاهان بالام جان همون موقع كه باد خورد پشتت پشت برادرتو با نامردي خالي كردي همين ميشه...ولي به مسودم گفتم اين رابطه دوباره بهم ميخوره چون جارو سر اون رفتاراي گذشتش هست و فقط توقع داره از ديگران بدون نگاه كردن به رفتار خودش...نميدونم ديگه مسودم الان گفت خودمم حدس ميزنم ولي ديگه بهتراز اينكه رابطم با برادرم صفر باشه...منم گفتم بله حق باشماس...ديگه اين حرفا تموم شد و خداروشكر من با ديدن شماره بيل تنو بدنم نميلرزه كه دعواي جديد شروع شده...اميدوارم دم عروسيم دعواي جديد راه نندازه....دلم عجيب عروسيمونو ميخواد و دلم عجيب روشنه براي ٢٦ آذر ماه...خدايا شكرت از اينكه من ٢٦ آذر قراره عروس شم

همه چیز درباره عروسی پری و مسوت...
ما را در سایت همه چیز درباره عروسی پری و مسوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pariomasooto بازدید : 23 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 2:30